جدول جو
جدول جو

معنی آهن جفت - جستجوی لغت در جدول جو

آهن جفت
گاوآهن، آلتی با تیغۀ سنگین که سر آن را به گردن گاو می بندند و با آن زمین را شخم می زنند، خیش، خیج، آهن جفت، آهن شیار
تصویری از آهن جفت
تصویر آهن جفت
فرهنگ فارسی عمید
آهن جفت
(هََ جُ)
دستگاهی برای شیار کردن زمین کشت را، و آن آهنی است بر بن چوبی پیوسته و بگاوی بسته و چون کشاورز گاو براند آهن به زمین فروشود و بدرازا زمین را شکافد. گاوآهن. ایمر. ایمد. سپار. فدان. آهن شیار. آهن گاو. آهن آماج. آهن خیش. آماج. سنه
لغت نامه دهخدا
آهن جفت
گاو آهن
تصویری از آهن جفت
تصویر آهن جفت
فرهنگ لغت هوشیار
آهن جفت
((~. جُ))
گاوآهن
تصویری از آهن جفت
تصویر آهن جفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
سخت جان. سختی کش
لغت نامه دهخدا
(هََ جُ)
جفت. قرین. نزدیک:
مرا گفت جز دخت خاقان مخواه
نزیبد پرستار هم جفت شاه.
فردوسی.
به جای آور سپاس و شکر یزدان
که چون موبد نه ای هم جفت نادان.
فخرالدین اسعد.
چو هم جفت آن بت شدی در نهفت
از آن پس برومند گشتی ز جفت.
اسدی.
دل سرد کن ز دهر که همدست فتنه گشت
اندیشه کن ز فیل که هم جفت خواب شد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهن جان
تصویر آهن جان
سخت جان، سخت کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جفت
تصویر هم جفت
دو یا چند کس باشی که جفت و قرین هم باشند قرین عدیل: (دل سرد کن ز دهر که همدست فتنه گشت اندیشه کن زپیل که هم جفت خواب شد، (خاقانی)، همسر زوج یا زوجه
فرهنگ لغت هوشیار